پس از دو بار رفتن به توچال و کلکچال و داشتن دو برنامه خوب به دربند رفتیم . کوه پر رفت و آمد و کهنه تهرون . با دیدنی های بسیار . ساعت هشت از روبروی مدرسه با دوتا مینی بوس سیترا راه افتادیم و رفتیم به سمت دربند از همون خیابون دربند . از پای مجسمه کوه پیمایی رو استارت زدیم و از سمت چپ که پله ها هستن رفتیم بالا . به بچه ها گفتم فیلم دربند رو اینجا بازی کردن و صدیقی گفت که فیلم دربند اینجا بازی نشده . رفتیم بالا از زیر تله سیژ هم رد شدیم . رسیدیم به جایی که آسفالته و به مسیر بالای دره دربند رفتیم . تا بالای تله سیژ رو بسیار تند رد کردیم . این سری هم بخاطر اینکه بچه ها دوتا برنامه دیگه اومده بودن و هم آمادگی بدنشون بالا رفته بود خوب می رفتیم . زود رسیدیم به کافه ها . یه جا بچه ها بدون هماهنگی من آلوچه خریدین و هنگامیکه خوردن زبون و لبهاشون قرمز شد انگاری رژلب زدن و برای همگی روشن شد که یه چیزی بهش زدن . از همین سایت به همگی میگم که دربند از این خوراکی نخرین چون رنگ خوراکی بهش زدن و برای بدن زیان داره . از اونجا راه افتادیم و رفتیم تا به دو راهی کوچه خانقاه رسیدیم جایی که میرن به سمت هتل اوسون . تو راه گِل بود چون روز و شب پیشش بارون اومده بود . یه دو راهی دیگه هست که در گزارشهای پیشین در موردش نوشتم و عکسش رو هم تو سایت گذاشتم که سازمان نقشه کشی کشور تابلو گذاشته و راه رو نشون داده و صاف روبروش یه کافه هم هست . از دویست متر پیش از اونجا نمونه برنامه پیشین استارت زدیم و سرعت رو بردیم بالا و باز چند تن از بچه ها تونستن پا به پای من بیان . یکیشون باز ارشیا دهقانی رزمی کار خوب گروه بود که همیشه همراه منه . بچه های دیگه هم بودن که برای گروه کوهنوردی ما برگزیده شدن . راستی ، بگم که این برنامه ها برای گلچین کردن بچه هاس و پشت سرش برنامه های بهتر و بالاتر گروه آغاز میشه . صدیقی هم گلچین شد . از همه این بچه ها و ویژه گیهاشون در آینده بیشتر براتون می نویسم و میدونم که کوهنوردهای خوبی میشن . پس از یه استراحت کوتاه راه افتادیم ، یه کم که رفتیم رَوِش پیمایش و استراحت در کوه رو برای بچه ها گفتم و این تمرین رو با همه بچه ها تمرین کردیم . اینجا براتون بگم که هر بار چندتا نوآموز با ما همراه میشن که در بوته آزمایش هستن . اینبار هم عسلیان از همه جلو زد و رفت و من برای هماهنگی یکی رو فرستادم دنبالش تا برگرده و برای اینکه بچه ها بیشتر خسته نشن همه گروه رو نگه داشتم . چند تنی هم بودن که دوس داشتن باز هم بریم و اینا همونایی بودن که برای گروه میان . همه رو نگه داشتم و براشون گفتگو کردم و از کوه و کوهنوردی گفتم و سپس برگشتیم پایین رسیدیم به اون کافه که سر دوراهیه و همونجا استراحت کردیم . فروشنده یه کم ناراحت شد ولی هنگامیکه دید بچه ها خرید می کنن شاد شد . نمونه برنامه های پیشین پس از خوردن خوراکی رای گرفتیم که برنامه پس از این کجا بریم و قرار شد بریم سورتمه تهران و جالب اینکه دوتا برنامه دیگه هم ردیف شد که در همین سایت براتون می نویسم . از این برنامه قرار شد که اگه از جاهای دیگه بچه ها بیان به شرط اینکه هم سن باشن با ما همراه بشن ولی باز گلچینشون میکنیم . اینها رو کارگروه ما پیشنهاد میدن و سپس انجامش میدیم . راستی تا نشسته بودیم مصطفی پاکی با گاز پیک نیکی خودش برای بچه ها چای درست کرد و خوردیم و قبراقمون کرد . راه افتادیم و اومدیم پایین .  بارها برای بچه ها گفتم که کوه خطرهای خودش رو داره . همینطور که داشتیم میومدیم پایین دیدیم یه هلی کوپتر داره میره بالا یه کم که بیشتر نیگا کردیم فهمیدیم هلی کوپتره هلال احمره . اومده بود برای یاری یه بنده خدایی که تو کوه آسیب دیده بود . رفت اون بالا تو پناهگاه شیرپلا و نشست و اون کوهنورد رو سوار کرد و با سرعت برگشت به سمت بیمارستان . پس از دیدین این چیزها راه رو ادامه دادیم . تو راه مصطفی پاکی یه جمله دیگه از کوهنوردی گفت که : تو بالا اومدن خزنده و تو پایین رفتن پرنده ایم . البته برای چند تن نه همه چون بچه هایی بودن که خوب بالا اومدن . دیگه کم کم به آغاز جایی که راه افتاده بودیم رسیدیم و یک برنامه دیگه با سپاس از خدا پایان یافت . میگم سپاس چون همگی تندرست رفتیم و تندرست برگشتیم . این بچه ها این سری با ما همراه بودن .

* آرمان ظریفی که تا اینجا همه برنامه ها رو اومده

* ارشیا دهقانی ( رزمی کار گروه )

* میلاد جنگروی ( مرد گروه )

* امیر محمد بادپیما ( باد پا )

* محمدرضا عسلیان ( هر چند عسله ولی شیطونِ )

* سجاد فتحعلی زاده

* مهران نوری

* کسری جعفریان ( بچه مثبت )

* امیر احسان  حیدری ( سرخوش )

* آرمین الیاسی ( پشیمان شده )

* کاظم زاده ( شگفت انگیز )

* امیرعلی اکبرزاده

* متین ابوالفتحی

* علی ایلخانی

* امین عربلو ( ساکت )

* سجاد حسین فیاض ( GPS )

* آریا فهمیده

* شاهین صدیقی ( کوهنورد تازه کار )

* عرفان مکیان

عکسهای این برنامه رو هم ببینین .

پگاه که راه افتادم و با ولک سیا از اتوبان صدر انداختم تو بلوار کاوه یوهو دیدم هوا پاک پاکه . یه ترمز زدم و یه عکس انداختم . تو عکس اگه کمی دقت کنید دماوند رو میبینین .

کاظم زاده یکی از دانش آموزان قبراق گروه که در مدرسه شیطونه ولی در کوه بسیار خوب بود و من رو شگفت زده کرد . البته این ویژگی کوهه .

بچه های خوب و تازه کار گروه زیست بوم گردی شادی که در حال آموزش هستن .

مصطفی پاکی دستیار فنی گروه . البته دو هفتس این پست رو بهش دادم . همون پسری که گفتم از کوه چیزهای بسیاری میدونه و کوه هم رفته و تجربه داره .

من و آقای اسدی پسر خوبی که از شهرداری بسیاری از کارها رو هماهنگ میکنه . آرمان اسدی چند سال پیش دانش آموز همین راهنمایی فیاض بخش بوده .

ارشیا دهقانی یکی از بچه های بسیار خوب گروه . همون رزمی کار که بسیار خوشرو هم هست .

منو و مجسمه . مجسمه رو هم که همه میشناسن . فیگور اونو گرفتم .